علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره

♥♔ شیرین کاریهای علیرضا ♥♔

بهاره ها

"کمربندِ منو بییَندید!" در میانِ وسایل سیسمونی ما کریری موجود بود با بِیس صندلی ماشین؛ و افسوس که این صندلی ماشین هرگز در ماشین ماندگار نشد! و ما در ایام خوش نوزادی و حتی بعدها ترجیح می دادیم روی پای مادرمان جا خوش کنیم و نقش کریر چیزی جز فضا اشغال کُن نبود! تا این که مادرمان بعد از انتقال های مکرر صندلی ماشین از روی صندلی عقب به صندوق عقب و بالعکس، کلا آن را جمع نموده و کریرمان در انباری جا خوش کرد! زمان گذشت و ما قد کشیدیم و حس کنجکاوی و سرک کشیدن به همه سو به ما آموخت که بهترین و موثرترین مکان برای ارضای حس شریف کنجکاوی پشت کنسول وسط ماشین است! جایی که ما بر همه چیز مشرف هستیم و از همه مهم تر به راحتی می توانیم زور بازوی...
31 فروردين 1394
2080 10 29 ادامه مطلب

طراوت بهاری

"روزگاری دور در روستایی دو خانواده در همسایگی یکدیگر زندگی می کردند. این دو خانواده دارای تعدادی برابر گوسفند بودند که هر روز آن ها را به چوپانی می سپردند تا برای چرا به صحرا ببرد. پدر هر دو خانواده هر از گاهی گوسفندی می کشت تا اهالی خانه به مرور زمان گوشتِ خشک شده و نمک سود شدۀ آن را مصرف کنند و بخورند... و اما دو خانواده با تمامِ شباهت هایی که داشتند دو اختلاف اساسی داشتند و آن هم در نحوۀ مصرف کردنِ گوشت بود! یکی از این دو خانواده را مادری بود که بسیار در پخت غذا افراط و زیاده روی می کرد و در اندک زمانی گوشتِ موجود به پایان می رسید و گوشتی در منزل موجود نبود تا در غذاهای مختلف مصرف شود! از طرف دیگر در خانۀ همسایه مادر...
25 فروردين 1394

نوروز 94 در یک نگاه!

دید و بازدیدها در نوروز 93 لحظۀ تحویل سال 92+1 و اما نوروز 94 می رود به ادامۀ این پست اولین ساعات سال 94 و مِن جمله لحظۀ تحویل سال، ما و خانواده به دلیلِ خستگی رفت و آمدهای روزهای پایانِ سال و طی کردنِ یک مسیر حدود هزار کیلومتری، در خوابِ ناز به سر بردیم و البته رعد و برق و طوفان های شدید که منجر به قطع اتصال آنتن و عدم دسترسی به شبکه های مختلف شد نیز در این مهم بی تأثیر نبود و اما این شما و این علیرضا خان نوری در کنارِ سفرۀ هفت سین منزل عمه جانش؛ و اگر تصور می کنی این ژست گیری خاص برای کمک به زیباتر شدنِ عکس انجام شده است سخت در اشتباهی! و بالواقع این مدل ژست، ضدحالِ دیگری ست به شخصِ دوربین به دست ...
25 فروردين 1394

سیزده به در 94

مناسبت نوشت: از آن جا که به دلیلِ عدم وقتِ کافی پست های وبلاگ مان دارای تأخیر وافری است، مادرمان از گذاشتنِ پست ویژه به مناسبت میلاد حضرت زهرا معذور هستند و در همین پست روز زن و روز مادر را به تو همراه همیشگی تبریک می گوییم و آرزو می کنیم خداوند بهترین زنانه ها و بهترین مادرانه ها را برایت رقم بزند ... پست های زیر را که سال های قبل و به مناسبت روز مادر نگاشته شده است، حتما ببین به مناسبت روز مادر چگونه از مامان خود تشکر کنیم؟؟ هدیۀ من و بابایی برای مامانم و این هم از هدیۀ امسال ما و بابایمان به مناسبت روز مادر و روز زن، که البته ما بر سرِ خریدارِ گل جنجالی به پا کردیم و امسال که بابایمان عاقبت توا...
20 فروردين 1394

بهار آمد!

سلام رفیق! روز و روزگارت خوش و نوروزت فرخنده باد یادت هست چند پست آن طرف تر سوالی برایمان ایجاد شده بود که "عید کجاست؟" در تعطیلاتی که گذشت پاسخ سوال خود را یافتیم، و همانا پاسخ سوال در همین عکس هایی نهفته است که اینجا آپلود شده است: ما عید را لا به لای شکوفه های بهاری یافتیم! و عید این جاست، لا به لای آبِ زلالی که از قنات روان می شود و به طبیعت زندگیِ دوباره می بخشد! عکس های آپلود شده در این پست مربوط به آخرین روز اسفندماه 93 می باشد که با اندکی تأخیر (دوم فروردین ماه) آپلود شده است و با تأخیر بسیار زیادی ارسال می شود... در ادامۀ مطلب با ما همراه باش عید این جاست، لا به لای شکوفه ها...
2 فروردين 1394
2145 10 24 ادامه مطلب
1